نوشته های فرشته جون

نمی بازم به بی رنگی،به کوه و معبر سنگی،به پاییز و غروب عصر دل تنگی؛نمی بازم!نمی سازم من خاکی سرایی با دل شاکی تو دنیایی که خالی مونده از پاکی؛نمی سازم!
اگر باید ببازم من،به چشم های تو می بازم که باختم من؛اگر باید بسازم من کلبه عشق را، توی دست های تو می سازم که ساختم من؛اگر باید ببازم من،به گرمای نفس های تو می بازم که باختم من؛اگر باید بسازم پیکر عشق را؛تو دنیای تو می سازم که ساختم من!
نیازم را به دل پاسخ که دلگیرم،اسیر وسوسه های نفس گیرم.
نگاهم کردی و بستی به زنجیرم،نگیر از من نگاهت را که میمیرم!