شعرهای عشقولانه و عکسهای رمانتیک و جوک و مطالب جالب

شعرهای عشقولانه و عکسهای رمانتیک و جوک و مطالب جالب

شعرهای عشقولانه و عکسهای رمانتیک و جوک و مطالب جالب

شعرهای عشقولانه و عکسهای رمانتیک و جوک و مطالب جالب

ادامه ی جوکها.......


از یک ترکی میپرسن ببخشید ساعت چنده؟ ترکه ساعت بلد نبوده بهش میگه بدو بدو که دیرت شد.


یه ترکی عقب عقب از کوه میرفته بالا بهش میگن چرا عقب عقب میری؟میگه اخه شاید جا نبود نتونم دور بزنم. بعد از چند دقیقه می بینند داره از کوه عقب عقب میاد پایین. بهش میگن الان دیگه چرا عقب عقب میای پایین؟میگه اخه جا بود تونستم دور بزنم.


شیطان قرص اکس می خوره مردم رو به راه راست هدایت می کنه


طرف می ره و در یخچال رو باز می کنه و می بینه: ژله هه داره مثل بید می لرزه، بهش می گه: نترس میخوام پنیر بخورم


ترکه میخواسته مگس بگیره میره پشت میز صدای ان در میاره


لره با هواپیما میاد تهران تو فرودگاه به دوستش میگه اگه میدونستم اینقدر نزدیکه با ماشین می اومدم


ترکه بچش بعد از عید فطر به دنیا میاد اسمشو میزاره پسفطرت


یه روز یه ترکه دستش به پشتش نمیرسه بخارونه اجر زیر پاهاش میزاره


ترکه جونش به لبش میرسه تف می کنه میمیره


یک بار یه ترکه پاش خواب میره جورابشو می دزدند


تو صندوق صدقات اکس می اندازند وام میده!!!!!!!


به ترکه میگن کامپیوتر بلدی؟ میگه تا حدی. میگن بیا روشنش کن.میگه نه تا این حد!!!!!!!!!!!!!


روز یه آمریکایی و یه روس و یه ترک داشتند کلاس می ذاشتند. آمریکائیه می گه ما اولین بار رفتیم فضا. روسه میگه ما اولین بار رفتیم کره ماه. ترکه می مونه چی بگه . می گه ما اولین بار رفتیم خورشید. اون دوتا می گن: چی؟ امکان نداره . آخه خورشید خیلی گرمه. ترکه می گه: شما که نمی دونین حرف نزنین. ما شب رفتیم خورشید.


ترکه خیلی می خورده ، یه روز شاکی میشه به شیکمش میگه خسته شدم چقدر من کار کنم بدم تو بخوری ، شیکمش می گه اگه ناراحتی می خوای من کار کنم بدم تو بخوری .........


یه باریه مرده با زنش قهر میکنه زنگ میزنه میگه خانم غذا چی داریم.

خانمه با عصبانیت میگه زهر مار .

مرده میگه خوبه خواستم بگم من ناهار نمیام!خودت بخور


به یارو میگن: اگر آب نبود چی میشد؟ یارو میگه: خب هیچی ما شنا یاد نمیگرفتیم اونوقت غرق میشدیم


یارو را می بینن طناب بسته به کمرش. بهش میگن چرا اینجوری کردی ؟ یارو میگه می خواهم خودکشی کنم. بهش میگن: خب چرا طناب را دور کمرت بستی؟ یارو میگه: بستم دور گردنم دیدم دارم خفه میشم بازش کردم بستم به کمرم


ترکه میره پیش یه آخونده میگه: ببخشید میشه با کفش نماز خواند؟ آخونده میگه: نه عزیزم نمیشه . ترکه میگه: ولی من یه ساعت پیش با کفش خوندم ... شد


ترکه با یکی دعواش میشه بعد از چقدر بحث طرف به ترکه میگه: گیر عجب خری افتادیم ترکه میگه: خودت گیر عجب خری افتادی


یه شب ترکه میره دزدی ، صاحب خونه از خواب بیدار میشه میگه: کی او نجاست؟ ترکه میگه: هیچکس ، گربه است ، بع بع


ترکه بعد از چند سال خواندن درس حقوق وکیل میشه. بهش یه پرونده می دهند میگن حکم کن؟ ترکه هم بعد از یه مدت برانداز کردن میگه: گشنیزه !!!


به ترکه میگن: چرا ماشینت را از پلاکش شروع میکنی به شستن؟ ترکه میگه: یه دفعه از سقف شروع کردم به شستن رسیدم به پلاکش دیدم که ماشین خودم نبود.


اصفهانیه وسط مسابقه رالی مسافر میزنه


ترکه تو خیابان داشته رد میشده یه هزار تومانی میبینه برمیدارد بعد می اندازد زمین میگه: ولمون کن بابا ما از این شانس ها نداریم که پول پیدا کنیم


دو تا ترک به تاکسی میگن: آقا 3 نفر تا تجریش چقدر میگیری؟ راننده میگه: شما که 2 نفر هستید ! ترکه میگه: مگه خودت نمیخوای بیای


ترکه میاد شیشه عینکش را پاک کنه ، جو میگیردش خانه تکانی میکنه.


3 ترکه از جلوی سینمای اردبیل رد میشه اسم فیلم را که میبینه میگه: نگاه کن این شهر یک سینما داشت که اون هم کردن خوابگاه دختران


اولی:کجامیری؟
دومی:میرم کارواش .
اولی:پس ماشینت کو؟

دومی:دوقدم راه که دیگه ماشین نمی خواد


به ترکه میگن: از مسافرت چی آوردی؟ ترکه میگه: تشریف.


ترکه را می خواستند اعدام کنند ازش میپرسند که حالا که آخر عمرته حرفی درخواستی چیزی نداری ؟ترکه میگه: نه ! میبندندش به جرثقیل بعد جرثقیل میبردش بالا یهو ترکه شروع میکنه به داد و بیداد و دست و پا زدن که من یه حرفی دارم. می آورندش پایین میگن: که چیه چی میخوای بگی؟ ترکه به یکی از دوستانش میگه: هی قاسم خونتون از این بالا پیداست ها.


ترکه میره آمپول بزنه زنه بهش میگه شوارتو بکش پایین
ترکه میگه : من خجالت میکشم اول شما


ترکه تو امامزاده میشاشه !
مردم میریزن سرش د بزن ! ترکه میگه بابا نزنید شاشبند شده بودم آقا بهم شفا داد


ترکه دنبال جا پارک میگشته پیدا نمیکرده میگه خدایا من اگه جای پارک پیدا کنم دیگه نماز خون میشم . یهو یه جا پارک پیدا میکنه میگه خدایا نمیخواد پیدا کنی خودم پیدا کردم!!!!!!!!!


ترکه دل درد داشت رفت دکتر. دکتر یه ظرف کوچیک بهش داد و گفت: فردا تو این مدفوعت رو بریز بیار. ترکه فرداش با یه سطل پر رفت پیش دکتر! دکتر گفت این چیه...؟ چرا اینقدر زیاد...؟ گفت: آقای دکتر، گفتم شاید تعارف میکنی


به ترکه میگن ۱۲ امام رو میشناسی؟ میگه آره. میگن خوب نام ببر؟

: میگه اونجوری که نه. اگه ببینمشون میشناسم!


یه روز به یه ترکه میگن چرا تو هر وقت میری دستشویی در رو نمی‌بندی؟ میگه نه بابا، می‌خوای من در رو ببندم که تو بیای از سوراخ کلید نگام کنی؟


یه ترکه میاد تهران میبینه همه استین کوتاه پوشیدن.میگه ای بابا پس اینا چه جوری دماغشونو پاک میکنن


به یه نفر میگن با حسین فهمیده جمله بساز:میگه حسن گوزیده حسین فهمیده.


مرده تو اتوبوس میگوزه همه میخندن میگه اگه میدونستم اینقدر حال میکنین براتون میریدم


یه ترکه وسط تابستون میره زیر پتو. یه بنده خدایی می‌بینش بهش میگه آقا مگه شما ترکین که تو این گرما رفتین زیر پتو؟ ترکه میگه مگه از زیر پتو هم معلومه؟?


ترکه گوشش درد میکرده، میره گوششو میکشه! رفیقش بهش میگه: بابا دیوونه، چرا دادی گوشتو کشیدن؟! ترکه میگه: آخه خیلی درد میکرد! رفیقش میگه: خب دیونه میدادی مثل من پرش میکردن!


خارجیه داشته غرق میشده داد میزنه Help ترکه میگه: خاک تو سرت، اگه بجای کلاس زبان میرفتی کلاس شنا، غرق نمیشدی


عزراییل میره سراغ ترکه ، ترکه خودش را به مردن میزنه


ترکه داشته راه میرفته خسته میشه میدوه


به یه ترکه میگن تلخ ترین خاطره ای که داری چیه ؟ میگه وقتی داشتیم جنازه ? یه بچه ? بمی رو خاک میکردیم همش میگفت عمو جان به خدا من زنده ام


به ترکه میگن دو دو تا ؟ میگه چهارتا . همه کف میکنن میگن ایول چه جوری حساب کردی ؟ میگه با هم جمع کردم


به ترکه میگن عروسیت چه روزیه ؟ میگه دوشنبه این هفته نه چهارشنبه هفته بدش


به ترکه میگن اگه سردت بشه چه کار میکنی ؟ میگه میشینم کنار بخاری . میگن اگه خیلی سردت بشه چه کار میکنی ؟ میگه میشینم رو بخاری . میگن اگه خیلی خیلی سردت شد چی ؟ میگه بخاری رو روشن میکنم...


کلاغه میشینه رو سر آخونده میگه : سند باد جونم! چقد بزرگ شدی!!!


یه روز یه مگسه داشته میرفته تا میرسه به دوستش٬بهش میگه:بفرما ان٬دوستش میگه:نه٬مرسی یه جا استفراغ دعوتم!!!!!!


یارو میره زیر سوال ، له میشه !


یک پدر و پسر دیوانه توی یک شهر زندگی می کردند.یک روز پسر از پدرش می پرسه که چرا به ما میگن دیوانه.پدر میره یک کاسه میاره و با قاشق رو کاسه میزنه پسر میگه بابا برم در را باز کنم.باباش میگه به همین . خاطر به ما میگن دیوانه حالا کاسه روبگیرتامن برم در روبازکنم


یه روز ادم خوارها ترک رو می ندازنش تو دیگ اب جوش میبیند ترکه داره میخنده میان چرا میخندی میگه ریدم تو آشتون


به یه نفر میگن از ته دل گریه کن میشاشه


ترکه می ره دستشویی میگوزه تا که میاد می بینه ۳تا دختر دم دستشویی وایسودند . برا اینکه ضایع نشه میگه: اه ..اه.. اه . میرند دستشویی میگوزند اب نمریزند بره


ترکه میره بقالی میگه: اقا صابون دارید ؟ بقال:بله ترکه:پس دستاتو بشور نیم کیلو پنیر بده


یه روز یه نفر داشت یه ترکه رو میزدو میگفت بهروز تو منو بیچاره کردی بعد از ترکه میپرسند چرا از خودت دفاع نمیکنی میگه بذار بزنه من که بهروز نیستم!!!!!


به ترکه میگن اگه تو دریا کوسه دنبالت کنه چکار میکنی؟ میگه میرم بالای درخت .میگن اخه تو دریا که درخت نیست.میگه مجبورم!!!!!!!!! میفهمی؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!.


 یه روز پسره از دختره می پرسه اسمت چیه؟دختره میگه عطر گل یاس اسمم ثر یاست .دختره میگه اسم تو چیه ؟ پسره میگه گوز در هوا پخش اسمم جهان بخش.


دختره میره پیش آخونده میگه حاج آقا من اگه دوست پسرم رو بوس کنم چی میشه؟ یارو میگه میری جهنم! دختره میگه اگه شما رو ببوسم چی؟ آحونده میگه : ای شیطون میخوای بری بهشت؟؟؟


چرا اگه ترکه ماهی رو بندازه تو آب، ماهی خفه میشه؟ چون ماهیه هم ترک بود


به ترکه میگن: چند تا حیوون نام ببر که پرواز کنه. میگه:‌ کبوتر، کلاغ،

خر! بهش میگن: بابا خر که پرواز نمیکنه! میگه: بابا خره دیگه، یهو دیدی

پرواز کرد!


 

ترکه سوار اتوبوس میشه، میره یک گوشه وامیسته. راننده بهش میگه: آقا

این همه صندلی خالی، چرا نمیشینی؟ ترکه میگه: حالا صبر کن، دو دقیقه

دیگه همین یک ذره جا هم پیدا نمیشه!


 

ترکه تو کلیسا نشسته بوده، یهو می‌بینه یه دختر خیلی میزون میاد تو. میدوه

میره پشتِ یه مجسمه قایم میشه. دختره میاد میشینه جلوی محراب و میگه:

ای خدا! تو به من همه چی دادی، پول دادی، قیافه دادی، خانواده خوب

دادی...فقط ازت یه چیز دیگه میخوام..اونم یه شوهر خوبه ...یا حضرت

مسیح‌! خودت کمکم کن! ترکه از پشت مجسمه میاد بیرون میگه: عیسی هل

نده!‌ خودم میرم


معلم از شاگرد پرسید : چرا نیوتن از افتادن سیب تعجب کرد ؟ شاگرد پس از جند لحظه مکث گفت : آقاچون زیردرخت گلابی نشسته بود


 

نظرات 8 + ارسال نظر
شبنم جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:39 ب.ظ

sina jokat aly bood mahshar

zizi سه‌شنبه 3 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:55 ب.ظ

salam webloge bahali darin kheili naze vali fekr nemikonin age ingadr bara torka jok nanevisin behtar bashe moafag bashi

یه عاشق سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:53 ب.ظ

kheyli bahal bod baes shod vasat geryam bekhandam

ایسان چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:56 ب.ظ

خجالت نمیکشی همش از ترکا میگی این نشون دهنده ی بی شخصیتی شماست

مصطفی سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:58 ب.ظ

خیلی عالی بود

رویا پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:13 ب.ظ

خیلی بی.... هستین چرا فقط راجب ترک ها مینویسین
ترک ها شما رو به مسخره گی بگیرن خوشتون میاد

ایلیا شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:56 ب.ظ

همش مسخره و بی مزه هستن انگار می خواستی فقط به ترکا فحش بدی

زی زی جمعه 11 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:40 ب.ظ

سلام خدایش وبلاگه باحالی داری ولی خییییییییییییییلی بی انصافین ترکا یکن نمیدونین الکی جیزی ننویسین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد